محمدحسین 6 10 1386 و محمدطاهامحمدحسین 6 10 1386 و محمدطاها، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

*** خاطرات پسرهای گلم ***

پایان شش ماهگی

پایان شش ماهگی و ورود به هفت ماهگی  مبارک تولد تولد تولدت مبارک گل پسرم نیم سالگیت مبارک  مبارک مبارک مبارکه مبارک    محمدطاها عزیزم تولدت مبارک  ...
17 آذر 1392

ماه ربیع الاول

فرا رسیدن ماه شریف و پر خیرو برکت ربیع الاول را به امام زمان (عج)و شما دوستان تبریک عرض می کنم                                                                                                                خدایا                                             &n...
17 آذر 1392

اندر احوالات پسرانم

تقریبا دو هفته ای بود که از این سرما خوردگی ویروسی گرفته بودیم من و پسرانم دو  سه بار هم دکتر رفتیم جز داروهای سرما خوردگی چیز دیگه نمی دادند فقط می گفتند مایعات و بخور گرم خلاصه که گذروندیم اون روزها رو که من بدن درد داشتم و پسرام که مسابقه سرفه گذاشته بودند خدا ببره اون روزارو دیگه نیاره  خب حالا نوبت پسران گلم  محمدحسین که شیطون منه خلاصه شلوغ بازی و بریز و بپاشو کارتون نگاه کن و( هیچی نخور ) امروز  نوبت کارت بهداشت محمدحسین هم بود  اول کارهای قد و وزن و واکسن محمدطاها رو انجام دادیم بعد رفتیم سراغ محمدحسین محمدحسین توی سن شش سالگی : با قد   116 و وزن 20کیلو مربی بهداشت از ...
17 آذر 1392

حلوا هویج

پنجشنبه ایکه گذشت محمدحسین از من خواست که حلوای هویج درست کنم البته به همسایه ها ی ساختمون هم اون ببره بده منم برای خیر اموات با یه مقدار هویجی که داشتم شروع کردم برای درست کردن این حلوا البته محمدحسین هم کمک می کرد و محمدطاها هم با روروئکش پیش ما بود محمدحسین هم توی تزیین حلوا به من کمک کرد زحمت پخش رو هم گل پسرمون کشید طرز تهیه حلوای هویج در ادامه مطلب اینم عکسهای اون روز         طرز تهیه حلوای هویج : نیم کیلو هویج  یک و یک و نیم پیمانه ارد معمولی گندم  یک پیمانه روغن مایع یک پیمانه گلاب  دو پیمانه شکر  مقداری هم زعفران دم کرده  ...
17 آذر 1392

اندر احوالات پسرکانم

حالا که محمدطاها رفته رفته بزرگتر میشه کار من هم سختتر میشه باید حواسم رو بیشتر جمع باشه  چند روز پیش یه سری اسباب بازی به محمدطاها دادم که مشغول بازی بشه محمدحسین هم با لگوهای خونه سازی مشغول ساختن بود منم رفتم اشپز خونه مشغول کارام شدم . محمدحسین خونه سازیش رو تموم می کنه می ره که ماشینهاشو بیاره بذاره کنار خونه ها  رفتن همان و خراب کردن از طرف محمدطاها هم همان  محمدطاها یه قسمتی از بازی داداشی رو خراب کرده بود . محمدحسین وقتی که دید خراب شده اومد یه سیلی در گوش محمدطاها زد هم خودش گریه کرد هم محمدطاها منم این وضعیت رو دیدم نمی دونستم که طرف کدومشون رو بگیرم ... خلاصه با محمدحسین صحبت کردم که اروم بشه گفتم : ...
17 آذر 1392

بدون عنوان

امروز روز سپاس گذاری از خداوند است  زیرا که عشق را افرید تا یادمان باشد کسی  هست برای عاشق بودن  تا با تمام وجود به او بگوییم  عشق من روزت مبارک ...
17 آذر 1392

دعوت به یه مسابقه

چند روز پیش از طرف مامان ایسان جون به یه مسابقه دعوت شدم . موضوع مسابقه اینکه هدفتون از ساختن این وبلاگ چی بوده که به نظرم  موضوع جالبی بود . منم دوست داشتم لحظه هایی که با عزیزانم رو می گذرونم جایی ثبت کنم . تا به گلهای وجودم بفهمانم که چقدر دوستشون دارم و چه روزهایی رو با هم گذروندیم. من این دنیای مجازی رو دوست دارم چون کلی دوستان خوب و دوست داشتنی پیدا کردم  . دنبال کردن خاطراتشون و بزرگ کردن نی نی های گلشون برام لذتبخشه بعضی موقعها واقعا دلم براشون تنگ میشه و منتظر پستهاشون می مونم  این بود که منم مشتاق شدم برای ثمره های زندگیم وبلاگ درست کنم . تا بتونم و شرایط فراهم باشه همچن...
17 آذر 1392

دوستت دارم

پسرانم  اگه بهتون بگم هر روزبیشتر از روز قبل عاشقتون میشم باور می کنید ؟! نه تنها تو چندین پست این مطلب و نوشتم بلکه دعای هر روزم و حرف قلبم  این هست که : الهیییییییییییییی همیشه سالم و شاد باشید و تمام بلاها ازتون دور باشه  ...
17 آذر 1392