محمدحسین 6 10 1386 و محمدطاهامحمدحسین 6 10 1386 و محمدطاها، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

*** خاطرات پسرهای گلم ***

روز های محمدطاها

1392/9/17 0:51
نویسنده : مامان افسانه
298 بازدید
اشتراک گذاری

از کارها و شیطنتهای محمدطاها هم که چه بگویم 

خیلی کنجکاو شده به حالت سینه خیز به همه جا سرک میکشه هر چیزی رو پیدا کنه میذاره تو دهانش اصلا تو بغلم ثابت نمی مونه اگر پیشش نباشم سریع گریه می کنه که بیام پیشش تا باهاش بازی کنم 

بابایی و داداشی رو بسیار دوست داره اگر جلوی چشمش باشند چشم از اونا بر نمی داره هر وقت صداش می کنم محمدطاها برمی گرده نگاهم می کنه یا اگر تو روروئک باشه خودش رو به من می رسونه یاد گرفته زبون درازی می کنه صدا در میاره 

وای که چقدر خوردنی و دوست داشتنی شدی

این ماه که برده بودم درمانگاه برای چکاپ اصلا وزن نگرفته بودی 

وزنت 9 کیلو و قدت هم 71 بود  برات ازمایش خون نوشتند 

محمطاها خدا شکر با خوردن مشکلی ندارم فقط یه کوچولو اذیت می کنی اون اینکه قاشق رو می خوای ازم بگیری خودت بخوری 

اخ که چقدر پسرم مسولیت پذیر و خودکفاست ظرف اب و شیشه شیرت رو خودت می گیری و می خوری 

تا حدودی میشینی هنوز تعادل کامل رو پیدا نکردی  از دندون هم که خبری نیست 

تا الان فرنی حریره بادام  شیر برنج و سوپ  و سرلاک  گندم و شیر و موز   دادم و دوست داشتی خوردی

از انواع پوره ها هم پوره سیب  موز و کدوحلوایی دادم که پوره کدو حلوایی رو دوست داشتی 

عاشق خوردن اب میوه ای 

اینم چند تا عکس از گل پسرم 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان ایسان
6 اسفند 91 11:54
عاشقتم پسل طلا
وای که روز به روز خوردنی تر میشی
عاشق اون سینه خیز رفتنتم که باچه سرعتی خودتو به چیزی که میخوای میرسونی


ممنون بوس برای ایسان
مامان کیان کوچولو
6 اسفند 91 12:23
ای جونم مرد کوچلوووووو


چه جیگری شده


مرسییییییییییی
مامان دانیال
6 اسفند 91 16:15
اااااااااااااااااااااااای جان کوچول موچولو


مرسییییییییی
مینا مامی لیانا
6 اسفند 91 19:39
ماشالله...هزارماشالله به این محمد طاهای عزیز مااااااا

آبمیوه هم که خیلی خوبه اتفاقا من هرچی لیانا براش خوبه و نمیخوره با آبمیوه بهش میدم


مرسی مینا جون خدایی هم محمدطاها توی خوردن منو اذیت نکرده
مامان محمدرهام جون
6 اسفند 91 21:55
فسقلی مهربونم آفرین که انقدر مستقلی سینه خیز رفتن رو یاد گرفتی ،دوست دارم یه عالمه هرچی بگم بازم کمهراستی افسانه جونم حلوای هویج رو پختم وهمه استقبال کردن حتی همسرم که حلوا دوست نداره،ازت ممنونم


مرسی سمانه جون
انصافا هم حلوای خوشمزه ایه
نی نی توپولی
6 اسفند 91 23:37
چه قالب زیبایی دارید؟؟
ولی از اون زبباتر دو تا پسرای گلت هستند
خدا براتون حفظش کنه..


مرسی گلم
FARIBA
8 اسفند 91 2:04
مامان مينا
9 اسفند 91 12:22
عزيزم خيلى با نمكى مشخصه كه خيلى شيطون شدى هزار ماشالا خيلى نازى دوست دارم


بوس برای پرهام گل
مادر(رادین و راستین)
10 اسفند 91 1:55
سلام مامان افسانه
عزیز دلمه این پسر خوردنیت .......... ماشالله .....
خداحفظش کنه.


ماهم ماه دیگه غذا رو شروع می کنیم.


به سلامتی
مامان محمدرهام جون
12 اسفند 91 23:05
بوسسسسسسسسسسسسس برای افسانه گل وپسرای ماهش


و همینطور بوس برای شما
مامی امیرین
13 اسفند 91 8:49
این بچه های دوم عجیب خوردنی و مسئولیت پذیرن!!!
پست قبلی منم در رابطه با همین بود.
خدا دو تا شون و حفظ کنه.
راستی محمد حسین مدرس میره یا نه؟


سلام 93 میره مدرسه ممنونم به ما سر زدید
مامان محمدرهام جون
13 اسفند 91 12:11
پريسا
17 اسفند 91 10:39
سلام عزيزم فقط يه روز تا تولده لي لي جون