محمدحسین 6 10 1386 و محمدطاهامحمدحسین 6 10 1386 و محمدطاها، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

*** خاطرات پسرهای گلم ***

قرار وبلاگی پارک اب و اتش

1392/9/17 0:43
نویسنده : مامان افسانه
450 بازدید
اشتراک گذاری

روز جمعه پارک اب و اتش ساعت 6 بعداز ظهر جلوی فواره ها و اتشدانها بود 

قرار وبلاگی بسیار عالییییییی بود از بودن در کنار مریم جون و ارزو جون مامان ارش و بقیه دوستان لذت بردیم هر چند به خاطر بچه هازیاد نتونستم اون جا باشم ولی همان زمان کوتاه هم خیلی خوب بود و خاطره خوبی بر جا گذاشت مریم جون و ارزو جون بسیار مهربان و دوست داشتنی بودند ارین و ارش هم که بسیار با ادب و مهربون بودند  الهی ارتین هم که خوردنی اقا کیارش هم پسر خوبی بود رها کوچولو که عروسک بود

خدا حافظ همه بچه ها باشه ان شا ا...

اون روز قرار بود با بابایی بریم سر قرار ولی کارشون رو باید زودی باید  تحویل  بدند بابایی نتونست بیاد منم با دوستم زهرا جون و گل پسرش سروش رفتیم تقریبا نیم ساعتی زودتر رسیده بودیم به محض رسیدن سروش رفت اب بازی محمدحسین هم به اصرار من زیاد نرفت تو قسمت اب بازی ولی به جاش محمدطاها اصلا راضی نمی شد از اون جا بیاد کنار فقط اشاره می کرد بیریم اب بازی اینم عکسهای اون روز 

 

محمدطاها و سروش

برادرها با سروش

محمدحسین منتظر تا دوستان وبلاگی رو ببینه همه اش می پرسید چرا پس نیومدند 

 محمدحسین و ارین جون

 محمدحسین و ارش مهربون

محمدحسین وارش و ارین

محمدحسین و کیارش و ارین و محمدطاها جون

محمدطاها ی گلم  رها عروسک ناز و ارتین جیگر

محمدطاها و ارتین

اینم دسته جمعی از راست  

رها _ محمدحسینم -ارش -کیارش - رادمهر - ارین -ستایش -اندیا - محمدطاهای گلم - و ارتین مو فرفری

 یه عکس دسته جمعی هم همگی با هم انداختیم فکر می کنم یه سری از مادرها اون جا گفتند که عکس دسته جمعی رو تو وب نزاریم

یه روز خوب و دوست داشتنی با دوستانی خوب و مهربون به امید روزی که باز هم همدیگه ببینیم قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مادر (رادین و راستین)
4 شهریور 92 3:04
سلام افسانه جون
جمعتون همیشه به شادی
چه روز خوبی بوده .... معلومه به بچه ها خوش گذشته ... شادی توی صورت همشون هست.

دوست خوبم اگر بلاگفا یاری کنه و نظرات شما رو به من برسونه من روی چشمم می ذارم و حتما جواب می دم.

ممنون که میشه بهم سر می زنی.


مامی امیرین
4 شهریور 92 10:11
آخه چه کیفی کردینا!!!!!
قسمت نبود ما بیایم...
جانم مو طلایی ما رو ببین چه آب بازی میکنه.
خوشحالم که خوش گذشته.


مامان پوریا و آریا
5 شهریور 92 16:15
سلام

ای جااااااان خدا حفظشون کنه

این داداشش های ناز را

پس حسابی خوش گذشت ..ما متاسفانه تهران نبودیم

همیشه شاد و سلامت باشید در کنار هم


ممنونم گلم
مامان پوریا و آریا
5 شهریور 92 16:15
من هم لینک کردم وبلاگ گل پسرای نازت را


مامان محمدرهام جون
6 شهریور 92 10:56
آآآآآآآآآآآخی عزیزای من همشون ماه وفرشته انانشالله همیشه قرارهاتون برقرار باشه


ممنونم سمانه جون
مامان مينا
6 شهریور 92 12:37
واي چقدر خوب که با دوستان قرار گذاشتین عکس بچه ها هم خیلی خوب شده همیشه به تفریح دوست خوبم


آرزو مامان آرش
8 شهریور 92 23:43
سلام خانم گل
خوبی؟ من هم از آشنائی با شما و وروجکهای قشنگتون خوشحال شدم. میتونی اگه زحمتت نیست عکس مادران و یکی دو تا عکسی که از آرش داری برام ایمیل کنی؟ دست گلت درد نکنه.


چشم
مامان آرتین
11 شهریور 92 10:58
سلام،همیشه به گردش معلومه خوش گذشته



نازنين
17 شهریور 92 11:56
سلام افسانه جون قندعسلام چطورن باور كن دلمون براتون تنگ شده بود خانومي مرسي از اينكه اين ايام به يادمون بودي جدا از داشتن همچين دوستاي خوشحالم و چه خوب كه هستين


لطف داری شما عزیزم
نازنين
17 شهریور 92 11:58
محمد حسين ومحمدطاها ي عزيزم چه كيفي كردين خاله جون انشالا هميشه خوش وپيروز باشين جيگر خاله دوستون دارم


مامی امیرین
17 شهریور 92 17:17
پس کجایین شما؟!!!!


مامان طاها
17 شهریور 92 22:42
همیشه به خوشی. معلومه خیلی خوش گذشته