محمدحسین 6 10 1386 و محمدطاهامحمدحسین 6 10 1386 و محمدطاها، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

*** خاطرات پسرهای گلم ***

ماهگرد

شب یلدای امسال مصادف بود با ماهگرد محمدطاها پایان ٥ ماهگی و ورود به ٦ ماهگی  تولدت مبارک گل پسرم از کارهای این ماهت هم که چه بگویم ماشا ا... هزار ماشاا...  بلا شدی توی فامیل به کوچولوی خوش خنده معروفی  دیگه کاملا بر می گردی و وقتی هم که می زارمت توی رورئک اول تعادل نداشتی و دنده عقب می رفتی ولی حالادیگه یاد گرفتی به جلو رفتن و تقریبا همه جا می ری  دوستت دارم یه عالمه ...
17 آذر 1392

تولدت مبارک

  پایان ٥ سالگی و ورود به ٦ سالگی ات مبارک تولدت مبارک محمد حسینم : تنها خدا می داند بهتربنها در زندگی ات چگونه معنا می شود و من در سالروز تولدت دست بر دعا می شوم و ان بهترینها را برایت ارزو می کنم . برات یه تولد روز جمعه می خواهیم بگیریم فعلا سرگرم کارهای تولدم  امیدوارم که خوب بشه و به تو هم خوش بگذره    ...
17 آذر 1392

تولد محمدحسین

تولدت روز ٦ دیماه چهارشنبه بود که ما روز جمعه گرفتیم مهمون زیاد دعوت نکرده بودیم یه جمع خودمونی با بابا بزرگهاو مادربزرگها و عموها و دایی و خاله و پسر عموی بابایی اقا صادق بود به خاطر اینکه داداشی مریض شده بود نمی تونستم بیشتر از این کاری کنم ولی در کل خوب بود راضی بودم خوش گذشت تولدت رو به خواسته خودت با تم مک کوئین گرفتیم . کارت دعوت مک کوئین لباس مک کوئین تزیینات منزل گیفتی که برای بچه ها تدارک دیده بودم گیفت مهمونها هم عکس محمدحسین بود برای تشکر از مهمونها هم پشت کارت گیفت مهمونها متن رو نوشتیم برگه یادگاری که دادیم...
17 آذر 1392

عشق پسر به مادر

مفهوم این اشکال یعنی چی؟   چند روز پیش محمدحسین از من کاغذ و خودکار خواست منم به اون دادم. مشغول کارهایم بودم که محمدحسین اومد گفت : مامان می دونی این چیه ؟  گفتم چیه این عزیزم ؟ گفت : اینا همشون قلب هستند و توی این قلبهاهم نوشتم دوستت دارم  اینا همشون برای تو هستند . من تو اون لحظه نمی تونم بگم چه حس قشنگی داشتم . فقط خدا رو هزاران بار شکر می کنم . امیدوارم که به تونم مادر خوبی برای فرزندانم باشم . محمدحسین ومحمدطاها پسران گلم ! دوستتون دارم بی نهایت ... ارزوی قلبی ام موفقیت شما عزیزانم در تمام مراحل زندگی و درس هستش .  ان شا ا... همیشه سالم و سلامت باشید . عاقبت بخیر&nb...
17 آذر 1392

قلعه شادی

  هفته ای که گذشت رفتیم فروشگاه هایپر سان با مامان شهناز و دایی مهدی البته با یه تیر دو نشونش کردیم یکی اینکه محمدحسین یه دو ماهی  میشد که نرفته بود شهربازی  و دومی  تیر هم که خرید هامون رو بکنیم من  زیاد از هایپر سان خوشم نیومد. خرید کردن از هایپر استار رو بیشتر دوست دارم . اینم چندتا عکس از اون روز   ...
17 آذر 1392

پایان شش ماهگی

پایان شش ماهگی و ورود به هفت ماهگی  مبارک تولد تولد تولدت مبارک گل پسرم نیم سالگیت مبارک  مبارک مبارک مبارکه مبارک    محمدطاها عزیزم تولدت مبارک  ...
17 آذر 1392